نویسنده: فاطمه اسناوندی
یکی از شیوه های تربیتی، استفاده از تشویق و تنبیه است. تشویق وسیله ای برای ایجاد انگیزه و شوق و رغبت برای انجام کارهای نیک و انجام عادت های پسندیده و تنبیه عاملی برای جلوگیری از کارهای زشت و ترک عادت های نکوهیده است.
انواع تشویق: تشویق به صورت های گوناگون ممکن است صورت بگیرد. گاهی با تشکر کردن از کودک و اظهار رضایت نمودن از کارهای او و احیانا با نگاه و عمل محبت آمیز او را نوازش کردن، گاهی نزد دیگران از او تعریف کردن و عمل او را مورد تائید و ستایش قراردادن، بالاخره گاهی پاداش ، هدیه یا جایزه ای برای کار او در نظر گرفتن یا وعده دادن. در هر سن و جنسیتی تشویق باید متناسب با علائق و رغبت ها باشد به طور مثال تشویق یک دانش آموز اول دبستان با یک دانش آموز چهارده و پانزده ساله و نیز از نظر دختر یا پسر بودن متفاوت می باشد.
در تشویق باید نکاتی را رعایت کرد؛
1. در استفاده از تشویق نباید زیاده روی کرد زیرا آن را بی ارزش نموده و توقع دانش آموز را بالامی برد. تشویق نباید پیوسته و دائمی باشد بلکه باید گاه گاه باشد تا شخصیت دانش آموز شکل بگیرد.
2. تشویق نباید حالت رشوه به خود بگیرد. مثلانباید پیاپی به کودک برای انجام کار خوب وعده خریدن چیزی یا پرداخت پولی را وعده داد زیرا اثرات تربیتی خوبی ندارد.
3. در تشویق و دادن پاداش نباید بین دانش آموزان تبعیض قائل شد که این کار نه تنها اثر تشویق را از بین می برد بلکه اثرات زیانباری نیز بر جای می گذارد.
تنبیه عبارت است از روش یا شیوه ای که از طریق آن اقدام به کاهش رفتار می شود، البته در تنبیه هدف کاهش رفتار نامطلوب است. تنبیه به صورت های گوناگون ممکن است انجام گیرد، یک نگاه ناراضی و احیانا خشم آلود، بی اعتنایی، قهر، توبیخ و سرزنش پنهانی، سرزنش علنی در حضور دیگران، امتیاز منفی دادن و سرانجام تنبیه بدنی. همه اینها یک هدف را دنبال می کنند و اینکه دانش آموز از ترس گرفتار شدن به یکی از عواقب از انجام کاری ناپسند خودداری کند.
به منظور موثرتر واقع شدن تنبیه، رعایت چند نکته ضروری است؛
1. رابطه تنبیه کننده و تنبیه شونده باید یک رابطه عاطفی منطقی باشد، هنگامی که تنبیه شونده مورد توجه و پذیرش تنبیه کننده باشد، عامل تنبیه اثر بیشتری در کاهش رفتار نامطلوب دارد. دلیل این امر این است که برای تنبیه شونده، تنبیه نشانه حذف محبت و توجه تنبیه کننده تلقی می شود.
2. هنگامی که دانش آموز تنبیه می شود لازم است دلیل تنبیه شدن او توضیح داده شود. با این عمل شاگرد نسبت به رفتار نامطلوب خود آگاهی ذهنی پیدا می کند و این آگاهی موجب کنترل بیشتر رفتار نامطلوب می شود.
3. در تنبیه نباید زیاده روی کرد زیرا قدرت نفوذ آن کاهش می یابد و حتی در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است؛ معلم و آموزگار باشید؛ در تعلیم خود سخت گیر نباشید زیرا معلم و آموزگار از انسان سخت گیر بهتر و با ارزش تر است.
4. حتی الامکان نباید از تنبیه استفاده کرد. هرچند در برخی موارد معلم ناگزیر می گردد برای نهی از تخلف اخلاقی و درسی با خشونت و شدت لحن رفتار کند و نباید با دیدن یک اشتباه تمام شخصیت دانش آموز را زیر سوال برد. نباید برای کندن خارهای شخصیت، گل های زیبا را پرپر و لگدمال کرد.
تشویق مقدم بر تنبیه است:
ابتدا باید به این نکته اساسی توجه کرد که در تربیت باید تاکید بر استفاده از تشویق و ترغیب باشد نه تنبیه و تهدید. تنبیه گرچه به عنوان یک عامل بازدارنده ممکن است دانش آموز را از ارتکاب کارهای زشت بازدارد ولی معمولاانگیزه های درونی را تغییر نمی دهد و به اصلاح درون و تغییر در رفتار نمی انجامد.
در روایات اسلامی آمده است که دل ها را از ناحیه میل و رغبت آنها به دست آورید؛ قلب اگر مورد اکراه قرار گیرد کور می شود. بنابر این در تربیت فرزند تا آنجا که ممکن است باید از روش تشویق و گرامی داشتن شخصیت او استفاده کرد نه به روش تنبیه. خشونت و تنبیه آخرین وسیله است که باید از آن استفاده کرد. تحقیقات نشان می دهد کسانی که به جهت جنبه های مثبت در رفتار تشویق می شوند نسبت به دانش آموزانی که به دلیل جنبه های منفی تنبیه می شوند، به موفقیت بیشتری دست می یابند.
منابع:
1- آداب تعلیم و تربیت در اسلام، دکتر سیدمحمد باقر حجتی
2- شیوه های برخورد با نوجوانان در خانواده، محمد رستگار کاظمی
3- فصلنامه تعلیم و تربیت، نشریه پژوهشکده تعلیم و تربیت (شماره 2)
4- رفتار والدین با فرزندان محمد علی سادات
5- شناخت هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان. دکتر علی قائمی
خانم طاهریان دبیردینی
بار خدایا
بر محمّد و آل محمّد درود فرست و به یمن قرآن ظاهر ما را به صلاح آر و صحّت باطن ما را از آسیب وسوسه ها در امان بدار.
ویژگی های آیات قرآن
-اوّلین آیه ی نازل شده،آیه ی اوّل سورهعلق و آخرین آیه نازل شده آیه 281 سوره بقره می باشد. -کوتاه ترین آیه قرآن"مدهامتان"است که یک کلمه است و در سوره
الرحمن قرار دارد بلند ترین آیه قرآن آیه282 سوره بقره است.
-کلمه وسط قرآن" ولیتلطف "می باشد که در سوره کهف قرار دارد.
-دو آیه در قرآن کریم است که در هر کدام تمام حروف الفبا به کار رفته است:
1-آیه 153سوره آل عمران
2-آیه 29 سوره فتح
-واژه"الدنیا"درقرآن مجید115مرتبه تکرار شده و واژه"الاخره"نیز عینا به همین تعداد معین آمده و فقط در بیش از 50 مورد این واژه با هم در یک آیه آمده اند.
-واژه شهر(ماه)12 مرتبه در قرآن آمده به تعداد 12 ماه سال و واژه یوم(روز)365 مرتبه به تعداد روز های سال در این معجزه بزرگ الهی آمده است.
-قرآن در 14 قرن پیش درباره حرکت خورشید از مبدا به مقصدی و حول محوری خاص خبر داده و می فرماید خورشید بهسوی لنگرگاه خود در حرکت است.(یس38
هزار سال پیش از کشف حرکت انتقالی زمین توسط گالیله قرآن کریم به صراحتفرموده به کوه ها می نگری خیال میکنی در یک جا ایستادهاند.درحالیکه همانند ابر ها در حرکتند.(نمل/88)-آیا میدانید قرآنکریم حدود 1000 سال پیش از تولد نیوتن از جاذبه ی نیوتن خبر داده و
می فرماید:الم نجعل الارضکفاتا(مرسلات/25)زمین راجذبکننده آفریدیم
خانم طاهریا ن دبیر دینی
در مورد موسیقی دو حرف وجود دارد:یکی اینکه ببینیم اساسا مشخصه های موسیقی حلال و حرام چیست؟،و دیگر اینکه بیاییم در مصداق مرز هایی را مشخص کنیم تا به قول شما جوانان بدانند که این یکی حرام و این یکی حلال است.البته این دومی کار آسانی نیست؛کار دشواری است که انسان از این اجراهای گوناگون-موسیقی خارجی،موسیقی ایرانی هم با انواع و اقسامش،با کلام ، بی کلام- بخواهد یکی یکی این ها ره مشخص کند؛ اما مشخصه های کلی دارد که آن را میشود گفت.ببینید موسیقی اگر انسان را به بیکارگی و ابتذال و بی حالی و واخوردگی از واقعیت های زندگی و امثال این ها بکشاند این موسیقی موسیقی حلال نیست؛موسیقی حرام است.موسیقی اگر چنانچه انسان را از معنویت،از خدا و از ذکر غافل کند،این موسیقی حرام است؛موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوت رانی تشویق کند این موسیقی حرام است،از نظر اسلام این است.موسیقی اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد البته آن وقت حرام نیست.این هایی را که من گفتم بعضی از آن ها در موسیقی بی کلام و در ساز هاست.بعضی هم حتی در کلمات است.یعنی ممکن است فرضاً یک موسیقی ساده ی بی ضرری را اجرا کنند لیکن شعری که در این موسیقی خوانده میشود شعر گمراه کننده یی باشد؛شعر تشویق کننده ی بی بندوباری،به ولنگاری،به شهوت رانی به غفلت و این طور چیز ها باشد؛آن وقت حرام میشود.بنابراین آن چیزی که شاخص حرمت و حلیت در موسیقی است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارکشان-که آن نظریه را در باب موسیقی دادند-به همین مطلب بود این است.موسیقی لهوی داریم ممکن است موسیقی-به اصطلاح فقهی اش-موسیقی لهوی باشد ."لهو"یعنی غفلت ،یعنی دور شدن از ذکر خدا،دور شدن از معنویت،دور شدن از واقعیت های زندگی،دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بی بندوباری.این موسیقی میشود حرام.اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود،اگر با کلام حاصل بشود فرقی نمیکند.شما میگویید زبان بین المللی.آن موسیقی که به قول خود شما مرز ها را درنوردیده و در جاهایی پخش شده،آیا این موسیقی خوبی است؟صرف این که یک موسیقی از مرز فلان کشور خارج شد و توانست به مثلا کشور های مختلف برود و یک عده طرفدار پیدا کند،مگر دلیل خوب بودن موسیقی است؟نه به هیچ وجه.ممکن است یک موسیقی باشد که به شهوت رانی و تحرکات و نشاط های شهوی جوانی تحریک می کند؛طبیعی است که یک مشت جوانی که غفلت زده هستند از این موسیقی خوششان می آید.هر جایی که در دنیا دستشان به این نوار بیفتد از این نوار استفاده میکنند.این دلیل خوب بودن موسیقی نیست من نمیتوانم به طور مطلق بگویم که موسیقی اصیل ایرانی موسیقی حلال است نه این طور نیست.بعضی خیال میکنند که مرز موسیقی حلال و حرام موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی غیر سنتی است نه این طوری نیست.آن موسیقی که منادیان دین و شرع همیشه در دوره های گذشته با آن مقابله میکردند و میگفتند حرام است همان موسیقی سنتی ایرانی خودمان است که به شکل حرامی در دربارهای سلاطین در نزد افراد بی بند و بار ،در نزد افرادی که به شهوات تمایل داشتند و خوض در شهوات میکردند اجرا میشده؛این همان موسیقی حرام است.بنابراین مرز موسیقی حرام و حلال عبارت از ایرانی بودن،سنتی بودن،قدیمی بودن،کلاسیک بودن،غربی یا شرقی بودن نیست؛مرز آن چیزی است که من عرض کردم.این ملاک را میشود به دست شما بدهم اما این که آیا این نوار جزو کدام هاست؟این را من نمیتوانم مشخص کنم.من امیدوارم که شما جوانان با این زاد و تقوا بتوانید وارد میدان بشوید و تولیدی هایی داشته باشید که به معنای حقیقی کلمه هم خصوصیات موسیقی خوب و بلیغ را داشته باشد و به معنای حقیقی تاثیر گذار مثبت باشد و حقیقتاً جوانان و روح ها را به صفا و به معنویت و به حقیقیت رهنمون کند.
خانم طاهریان دبیر دینی
?- الید الواحده لا تصفّق (یک دست صدا ندارد)
4- وهب الأمیر ما لا یملک (از کیسة خلیفه میبخشد)
5- و للناس فیما یعشقون مذاهب (سلیقهها یکنواخت نیست)
6- هل یصلح العطّار ما أفسد الدّهر (آب رفته به جوی باز نیاید)
7- من یمدح العروس إلّا أهلها (هیچ کس نمیگوید ماست من ترش است)
8- من کثر کلامه کثر ملامه (پرگو خطاگوست)
9- من قرع باباً و لجّ و لج (عاقبت جوینده یابنده است)
10- من طلب العلی سهر اللیالی (گنج خواهی در طلب رنجی ببر)
11- من طلب شیئاً وجدّ وجد (عاقبت جوینده یابنده بود)
12- من طلب أخاً بلا عیب بقی بلا أخ. (گل بیخار خداست یا کجاست)
13- من حفر بئراً لأخیه وقع فیها (چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی)
14- من جدّ وجد (عاقبت جوینده یابنده بود)
15- من صارع الحقّ صرعه (با آل علی هر که در افتاد بر افتاد)
16- المعیدی تسمع به خیر من أن تراه (آواز دهل شنیدن از دورخوش است)
17- المحنه إذا شاعت سهلت (مرگ به انبوه، جشن باشد)
18- لکلّ فرعون موسی (دست بالای دست بسیار است)
19- لکلّ مقام مقال (هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد)
20- ماحکّ جلدک مثل ظفرک (کسی نخارد پشت من جز ناخن انگشت من)
21- ماهکذا تورد یا سعد الإبل (راهش این نیست) (این ره که تو میروی به ترکستان است)
22- الکلام یجرّ الکلام (حرف حرف میآورد)
23- کلم اللسان أنکی من کلم السنان (زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است)
24- کالمستجیر من الرّمضاء بالنّار (از چاله به چاه افتادن) (از بیم مار در دهان اژدها رفتن)
25- کلّ رأس به صداع (هر سری دردی دارد)
26- کلّ شاه تناط برجلیها (هر کس را در قبر خود میگذارند)
27- لا تؤخر عمل الیوم إلی غدٍ (کار امروز را به فردا میفکن)
28- لا یؤخذ المرء بذنب أخیه (گناه دیگری را بر تو نخواهند نوشت)
29- لکلّ جدید لذّه (نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار)
30- لکلّ صارم نبوه (انسان جایزالخطا است)
31- لا یلدغ المرء من جحر مرّتین (آدم یک بار پایش در چاله میرود)
32- علی نفسها جنت براقش (خودم کردم که لعنت بر خودم باد)
33- عند الشدائد تعرف الإخوان (دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی)
34- غاب القطّ إلعب یا فار (حال میدان برایت خالی شده هر چه میخواهی بکن)
35- فعل المرء یدلّ علی أصله (از کوزه همان برود تراود که در اوست)
36- فوق کلّ ذی علم علیم (دست بالای دست بسیار است)
37- کالشمس فی رابعه النهار (مثل روز روشن)
38- کلام اللیل یمحوه النهار (کنایه بر کسی که به قول خود عمل نمیکند)
39- قاب قوسین أو أدنی (کنایه از بسیار نزدیک بودن)
40- الصبر مفتاح الفرج (گر صبر کنی زغوره حلوا سازی)
41- الطیور علی أشکالها تقع (کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز)
42- عاد بخفّی حنین ـ عاد صفر الیدین (دست خالی بازگشت ـ دست از پا درازتر برگشت)
43- عصفور فی الید خیر من عشره علی الشجره (سرکه نقد به زحلوای نسیه)
44- ربّ سکوت أبلغ من کلام (چه بسا سکوتی که از سخن گفتن شیواتر است)
45- السکوت أخو الرّضا (سکوت علامت رضاست)
46- سبق السیف العذل (دیگر کار از کار گذشت)
47- زاد الطّین بلّه (خواست ابرویش را درست کند زد چشمش را کور کرد)
48- رحم الله إمریء عمل عملاً صالحاً فأتقنه (کار نیکو کردن از پر کردن است)
49- حبه حبه تصبح قبه (قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود)
50- الحسود لا یسود (حسود هرگز نیاسود)
51- الحقّ مرّ (حرف حق تلخ است)
52- خیر الأمور أوسطها (اندازه نگهدار که اندازه نکوست)
53- خیر البرّ عاجله (در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست)
54- خیر الناس من ینفع الناس (بهترین مردم کسی است که به مردم نفعی برساند)
55- خیر الکلام ما قلّ و دلّ (کم گوی و گزیده گوی چون درّ تا جهان زاندک شود پر)
56- خالف تعرف (مخالفت کن و مشهور شو)
57- أین الثری و أین الثریّا (این کجا و آن کجا) (تفاوت از زمین تا آسمان است)
58- بات یشوی القراح (آه ندارد که با ناله سودا کند)
59- بلغ السّکین العظم (کارد به استخوان رسید) (کاسة صبرش لبریز شد)
60- بیضه الیوم خیر من دجاجه الغد (سرکه نقد به زحلوای نسیه است)
دانش آموزان کلاس سوم خانم طاهریان دبیر دینی