هر آنکس عارف حقّ شد بسر شور و نوا دارد
هر آن دل پر ز ایمان شد هوای کربلا دارد
شنیدی کربلا، امّا ندیدی اصل معنا را
هر آنکس دید آنرا صد هزاران مدّعا دارد
بیا بین از شمیم درگهش جانها شود زنده
بهر صبحی به از جنّت نسیم جان فزا دارد
گلستان علی در کربلا گشته خزان یکسر
که بهر دیدنش دلها همه شوق لقادارد
بیا در کربلا بنگر، جلال شاه مظلومان
ببین این بارگه بی شک تجلّی خدا دارد
با گر آرزو داری، تهی کن عقده دل را
نگر آن شه به زوّارش چه سان مهر و وفا دارد
چه گوئیم ای عزیزان از مزار زاده زهرا
که خاکش برتری بر کعبه و ارض و سماء دارد