6ظرف قیمتی
در زمان های قدیم دو پادشاه در نز دیک همد یگر زند گی می کردند روزی یکی ا ز آن ها ظرف قیمتی بسیار زیبایی را برای د و ستش فر ستاد این ظرف در کشور آن پادشاه وجود نداشت و بسیار ا رزشمند و قیمتی بود ا ز این رو برای شاه مهم بود و به خد متکا رانش سفارش کرد که مر اقب ظرف باشند . و گفت : اگر ظرف از بین برود مجازا ت سختی خواهید شد . روزی یکی ا ز خد متکاران مشغول به کار بود که ظرف چینی ا ز دستش بر
زمین افتاد و شکست . پادشاه دستور دا د ا و را به خاطر این بی احتیاطی بکشند . مرد م شهرپیش مرد دانایی که درآن شهرزند گی می کردرفتند وا زاو خواستند که شاه را ا ز تصمیمش منصرف کند . مرد دانا پیش شاه رفت و ا ز او خواست تا مابقی ظرف ها را نشانش دهد . هنگامی که ظرف ها را آوردند مرد دانا همه ی آن ها را یک جا شکست و به شاه گفت: برای آن که هر روز یک انسان را به خاطر یک ظرف به قتل برسانی همین یکبار مرا یک جا به قتل بر سان . پادشاه ابتدا بسیار خشمگین شد و دستور دا د تا مرد را زندانی کنند ولی وقتی خوب فکر کرد متو جه شد که در ابتدا اشتباه اول را خودش مر تکب شده است و می تواند ازدوستش خواهش کند که بازهم مثل ظرف ها را برایش بفرستد
ولی به خاطر ظرفی که در نهایت شکستنی است مردم کشور ش را ناراحت نکند .