سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبّت دنیا خرد را تباه می کند و دل را از شنیدن حکمت باز می دارد و کیفری دردناک می آورد . [امام علی علیه السلام]

صالح5

6ظرف قیمتی

در زمان های قدیم دو پادشاه در نز دیک همد یگر زند گی می کردند روزی یکی ا ز آن ها ظرف قیمتی بسیار زیبایی را برای د و ستش فر ستاد این ظرف در کشور آن پادشاه  وجود نداشت و بسیار ا رزشمند و قیمتی بود ا ز این رو  برای شاه  مهم بود  و به خد متکا رانش سفارش کرد  که مر اقب ظرف باشند . و گفت : اگر ظرف از بین برود  مجازا ت  سختی خواهید شد . روزی یکی ا ز خد متکاران مشغول به کار بود که ظرف چینی ا ز دستش  بر 

زمین افتاد و شکست . پادشاه دستور دا د ا و  را به خاطر این  بی احتیاطی بکشند . مرد م شهرپیش مرد  دانایی که درآن شهرزند گی می کردرفتند وا زاو خواستند که شاه را ا ز تصمیمش منصرف کند . مرد دانا پیش شاه رفت  و ا ز او خواست  تا  مابقی  ظرف ها  را نشانش دهد . هنگامی که ظرف ها را آوردند مرد دانا همه ی آن ها را یک جا شکست و به شاه گفت: برای  آن که هر روز یک انسان را به  خاطر  یک ظرف به  قتل  برسانی همین یکبار مرا یک جا به قتل بر سان . پادشاه ابتدا بسیار خشمگین شد و دستور دا د تا مرد را زندانی کنند ولی وقتی خوب فکر کرد متو جه شد که در ابتدا اشتباه اول را خودش مر تکب شده است و می تواند ازدوستش خواهش کند که بازهم مثل ظرف ها را برایش بفرستد

 ولی به خاطر ظرفی که در نهایت شکستنی است مردم کشور ش را ناراحت نکند .




آفرین شهمیان ::: پنج شنبه 88/9/26::: ساعت 9:44 عصر

5 سیب نوبر

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود مردی در یک روستا زند گی می کرد . یک روزفرزندش بیمار شد .  پدر از بیماری فرزند بسیار ناراحت شد و ا و رانزد پزشکی د ر شهر برد با کمک پزشک فرزند ش معالجه شد . آن مرد روستایی  برای جبران کمک دکتر   پنج (5) سیب نوبری را برای  دکتر فرستاد .

 پزشک یکی از سیب ها را به همسرش داد یکی را خود بر داشت و آن 3 سیب  باقیمانده را به فرزندانش دا د. پس ا ز گذشت چند روزپزشک فرزندانش را خواست و از آن ها پرسید که هر کدا م با سیب خود چه کرده اند ؟ پسر ا و لی  گفت : من آن را خورد م و هسته ا ش را کاشتم .  پدر ش گفت :  تو  کشاورز

 ماهری می شوی  !  پسر دومی گفت : من آن را فروختم وپول آن را پس انداز کر دم . پدر گفت : تو در آینده تا جر موفقی می شوی  !  و پسر سومی گفت: من آن را برای دوست بیمارم بردم . پدر اندکی سکوت کرد سپس گفت : پسرم تو یک انسان خوبی می شوی !




آفرین شهمیان ::: پنج شنبه 88/9/26::: ساعت 7:6 عصر

مهر : برنامه سالانه - طرح همگام با قران - برنامه ریزی جهت اردوها و بازدید های علمی - برنامه ریزی جهت کلاس های فوق برنامه - ارائه اهداف - مضامین و وظایف شورای مدرسه برابر آیین نامه اجرایی - برنامه ریزی جهت دریافت مجوز سخنرانی به مناسبت های مختلف در 3 ماهه اول سال

آبان : بررسی دستورالعمل پیشگیری از آنفولانزا و بهداشت محیط  - آموزش الکترونیک در مدرسه

آذر: تنظیم ارزشیابی 3 ماهه از کیفیت کاری در مدرسه - دبیر - کادر اجرایی - آسیب شناسی رفتاری دانش آموزان

دی: بازنگری در 5 هدف برنامه سالانه و میزان تحقق اهداف آن و برنامه ریزی جهت دعوت از سخنران در جشن ها و مناسبت های 3 ماهه دوم سال

بهمن : بررسی نتایج نوبت اول و تعیین نقاط قوت و ضعف دانش آموزان و برنامه ها ی آموزشی و کارایی روش های به کار گرفته شده تدریس و بعضا تغییر روش

اسفند : برنامه ریزی جهت تکالیف کیفی و زیبا در نوروز

فروردین : کیفیت و کمیت در امتحانات خرداد

اردیبهشت : چگونگی به حد اقل رساندن فاصله موجود بین قوی ترین و ضعیف ترین دانش آموزان - چگونگی حساس نمودن اولیا به  ( آرامش - تغذیه و شرایط عاطفی و .. در این ایام )




آفرین شهمیان ::: پنج شنبه 88/9/26::: ساعت 6:37 عصر

مراجعه اولیا در مدرسه جهت بررسی وضعیت درسی و اخلاقی ا فرزندانشان

 ساعات مراجعه : ساعت زنگ تفریح اول 9:30 لغایت 9:45

                        ساعت زنگ تفریح دوم 11:15 لغایت 11:30 

روز های مراجعه   

 شنبه: دبیران علوم تجربی – علوم اجتماعی – حرفه وفن – قران – دینی –عربی

یکشنبه ریاضی – ادبیات – ورزش – پرورشی – دفاعی

پنجشنبه زبان –هنر- حرفه




آفرین شهمیان ::: پنج شنبه 88/9/26::: ساعت 6:26 عصر

سفارش فرزندان

زنی حکیمی را گفت : برای ما از فرزندان سخن بگوی و حکیم اورا چنین پاسخ داد : فرزندان شما به حقیقت فرزندان شما نیستند . آنان دختران و پسران زندگی اند در سودای خویش . آن ها از کوچه وجود شما می گذرند اما از شما نیستند و اگر چه با شمایند اما به شما تعلق ندارند . عشق خود را به آنان نثار کنید اما اندیشه هایتان را برای خود نگه دارید زیرا آن ها را نیز برای خود اندیشه ای دیگر است . جسم آن ها را در خانه خود مسکن دهید اما روح آنان را آزاد گذارید زیرا روح آن ها در خانه فردا زیست خواهد کرد . ممکن است تلاش کنید مانند آن ها باشید اما نکوشید که آن ها را مانند خود بار آورید زیرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد . شما کمانی هستید که از چله آن فرزندانتان همچون تیر های جاندار به آینده پرتاب می شوند کماندار چنان که تیرها ی پرشتاب رادوست دارد ثبات و استحکام کمان نیز برای او عزیز است .

 




آفرین شهمیان ::: پنج شنبه 88/9/26::: ساعت 6:25 عصر

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 20


بازدید دیروز: 12


کل بازدید :1358385
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : آفرین شهمیان[296]
نویسندگان وبلاگ :
پ.قربانی[44]
م.نوربخش[0]
ف.عنایت[0]
م. صادقی[0]
الف. سورمه[0]

 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<